رفیق شفیق

یا رفیق من لا رفیق له

رفیق شفیق

یا رفیق من لا رفیق له

خاطره ی کربلا


ماه محرم آمد ونو شد عزای تو


تجدید گشت خاطره کربلای تو


کون ومکان دوباره سیه پوش شد زغم


فرش است وعرش یکسره ماتم سرای تو


ناسوتیان زغم به سر وسینه می زنند


لاهوتیان به عرش گرفته عزای تو


دشمن غریب کشت تو را و گمان نبرد


گردد تمام خلق جهان آشنای تو


من چیستم غبار ره راهیان عشق


من کیستم گدا در دولت سرای تو


نومید از طبیب و دوا گشته می زند


دست امید بر در درالشفای تو


از در مرانم از ره احسان قبول کن


تا سر به اوج عرش رساند گدای تو


شعر از اسدالله جوانمرد

ادامه مطلب ...