رفیق شفیق

یا رفیق من لا رفیق له

رفیق شفیق

یا رفیق من لا رفیق له

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم


استعاذت که امر کرد بدان
ایزدت در قرائت قرآن
اولا آن بود که از ره دل
رو به هادی کنی ز اسم مضل
سر ذلت نهی به خاک نیاز
که تویی کارساز کارم ساز
زیر حکم مضل مفرسایم
آن من باش تا بیاسایم
ثانیا آنکه که از ره صورت
نکند نفس و دیو مغرورت
هر چه در وی ضلالتی بینی
دامن از وی تمام درچینی
وانچه در وی هدایتی یابی
روی همت به سوی او تایی
ثالثا آنکه این خجسته کلام
به زبان آوری به صدق تمام
تا زبان چون جوارح و ارکان
استعاذت کند به وفق جنان
نه که گویی اعوذ و تازی تیز
سوی شیطان و نفس شورانگیز
نه که گویی اعوذ و آری روی
سوی بدسیرتان ناخوش خوی
تا ز هر بد عنانت کوته نیست
یک اعوذت اعوذبالله نیست
بلکه آن پیش صاحب عرفان
نیست الا اعوذ بالشیطان
گاه گویی اعوذ و گه لاحول
لیک فعلت بود مکذب قول
بر دهان جام زهر مرگ آمیز
بر زبان آنکه می کنم پرهیز
چند باشی به حیله و تلبیس
منزل دیو و سخره ابلیس
سوی خویشت دو اسبه می راند
به زبانت اعوذ می خواند
طرفه حالی که دزد بیگانه
گشته همراه صاحب خانه
می کند همچو او فغان و نفیر
در به در کو به کو که دزد بگیر