بسم رب الحسین (ع)
دوستای خوبم سلام
امروز ظهر که رادیو رو روشن کردم یه سخنرانی شنیدم که خیلی فکرم مشغول کرد اینقدر که تصمیم گرفتم اینجا هم بنویسم
سخنران دکتر میرباقری بودند
ایشون فرمودند باید گریه خوف داشته باشیم
شمر لعین روزی در صفین در لشکر امیر المومنین بود واونجا زخمی شد...
زهیر بن قین که پرچم دار سپاه امام حسین (ع) بود در لشکر معاویه بود!!!!
نباید به خودمون مطمئن باشیم
نکنه منی که الان در مجلس عزای امام نشستم جسمم اینجا باشه وروحم در سپاه عمر سعد!!!
این که شنیدم تمام بدنم لرزید
خیلی برام سنگین بود
خدایا ما رو به خودمون وا مگذار...
اتفاقا منم امروز داشتم به همین فکر میکردم...
آمین..
سلام
اعظم الله اجورنا و اجورکم
با مطلبتون کاملا موافقم. امیدم همه این ست که ارباب عنایت کند و در طوفانهای حب دنیا در سفینه ی نجات خویش جایمان بخشد. ور نه از غریقانیم.
.
.
.
ممنون که تشریف آوردین
در محافل حسینی یادتان همراه روضه هایم بود.
آژم/ روضه ای به کوتاهی یک سطر و به بلندای زمان.
ازخداپرسیدم خدایا چه چیزی تورا ناراخت میکند خداوند فرمود هر وقت بنده ای با من سخن میگوید چنان به حرفهای او گوش میدهم که گویی به جز او بنده ای ندارم ولی او چنان سخن میگوید انگار من خدای همه هستم الا او.
سلام دوست خوبم
خدایا ما رو به خودمون وامگذار..... آمین
روزدانشجو گرامی باد بابصیرت حسینی موفق باشید.
عزیزم هیچکس نباید غره به امروزش باشه فقط ازخدابخواهیم بصیرت مان رازیادکند
سلام
12 محرم، روز تدفین تن های بی سر و شهادت سفیر کربلا را تسلیت می گم. ممنون که سرزدید. التماس دعا
سلام برپیکر مطهرشهدای عاشورا.سلام برعمه داغدارورشیده -
باایمان بازدارنده بروزم
سلام
همسرم برایم تعریف کرد از مجلس سخنرانی که رفته بود و از جناب زهیر
زهیر از کودکی همبازی حضرت ابا عبدالله(ع) بود ...
روزی هنگام بازی، حضرت امام حسین(ع ) زمین می خورند و لباسشان خاک آلود می شود ... زهیر آنحضرت را بلند میکند ... لباسشان را می تکاند و خاک آن را بر چشم می نهد ... پیامبر (ص ) شاهد این صحنه بودند و همانجا برای جناب زهیر دعا می کنند ...
روزی که زهیر از امام می گریخت ... و امام او را به حضور پذیرفت او را در آغوش گرفت به یاد آن خاطره افتاد و دعایی که پیامبر (ص ) در باره اش کرده بود ...
و واقعا هم عاقبت بخیر شد.
تامل برانگیز بود
ان شاالله خدا عاقبت هممون رو ختم به خیر کنه